ماجرا از پاویش شروع شد و پیوستن خواهران قربانفکر به پاویش که خودم مسئولیت گزینششان را عهده دار شدم. پاویش به یک نیروی متخصص ورود محصول احتیاج داشت اما با امدن خواهر کوچک تر و شرط و شروطی که برای استخدامش گذاشت و صحبت هایی که با فرید غلامرضایی کردم قرار شد جفتشان مشغول به کار شوند.
قربان فکر ها که آمدند، آشنایی من هم با زنبیل شروع شد… در طی فعالیتم در تامین تمرکزم برای شناسایی و بهره برداری از سایت زنبیل بیشتر و به مرور اطلاعاتم کامل تر شد تا به امروز که معماری سایت دیدبازار را عهده دارم با زنبیل روزگار سپری کرده ام . در بازرسی روزانه از زنبیل؛ امروز یم دلنوشته از مدیریت زنبیل یافتم که لازم دیدم باز نشر کنم:
قصه زنبیل از کجا شروع شد
نگارش یافته به تاریخ : دوم دی ۱۳۹۷
قصه از اونجا شروع شد که یه فارغالتحصیل اقتصاد دانشگاه تهران که المپیادی زمان خودش بود و تخصص اصلیش تحلیلهای اقتصادی و سرمایهگذاری بود، پس از ارزیابی وضعیت تجارت الکترونیک در کشور و بررسی چشمانداز آن، تصمیم به ورود به این حوزه رو گرفت. اما این حوزه هم مثل تمام حوزههای دیگه دغدغههای خاص خودش را داشت.
بنابر اعلام فروشگاه اینترنتی زنبیل، برای راهاندازی یه فروشگاه اینترنتی خوب و متفاوت، فارغ از مدل کسب و کارش و تامین مالی اون، اولین چیزی که لازم بود جذب چند تا برنامهنویس خوب بود، موضوعی که خیلی ساده به نظر میرسید اما همین موضوع ساده راهاندازی فروشگاه رو نزدیک به دو سال عقب انداخت. ارزیابیهای صورت گرفته نشان داده بود که در صورتی که زیر ساخت فنی سایت به درستی پایهریزی نشه، تغییراتی که بعدها باید روی اون صورت بگیره، تا حد زیادی میتونه تاثیرات منفی روی سایت داشته و پروژه را با مشکل مواجه کنه، لذا ترجیح داده شد که تا زمان جمع کردن یه تیم خوب، راهاندازی فروشگاه به تاخیر بیفته.
مشکل اینجا بود که مثل بقیه رشته های دانشگاهی، برخلاف وجود تعداد زیاد فارغالتحصیلان حوزه نرمافزار، دسترسی به تیمی که بتونند موارد پیشبینی شده در سایت را پیادهسازی کنند، خیلی سخت شده بود، اما در نهایت پس از حدود دو سال، تیم مورد نظر پیدا شد. هر چند این تاخیر شرایط رقابتی را تا حد زیادی سختتر کرده بود اما حداقل این آرامش خیال رو بوجود آورده بود که وسط کار، این جریان متوقف نمیشه؛ بدین ترتیب اولین گام عملیاتیشدن فروشگاه زنبیل در خرداد ۱۳۹۱ برداشته شد.
همونطوری که همه میدونیم راهاندازی هر کسب و کاری فارغ از ماهیت اینترنتی بودن یا نبودن اون، نیازمند تحلیل اقتصادی و تحلیل این موضوع هست که آیا در نهایت مدل کسب و کاری که طراحی شده، سودآور خواهد شد یا نه؟ اما یکی از مهمترین مشکلاتی که در ارزیابی اقتصادی این کسب و کار وجود داشت، این بود که اطلاعات لازم برای تحلیل به شدت کم و حتی شاید بشه گفت که اصلا اطلاعاتی در دسترس نبود، تنها منابع در دسترس مصاحبهها، گزارشها و خبرهایی بود که هر کدومشون حاوی مقداری اطلاعات بودند؛ پس تنها راهکار این بود که بجای تمرکز بر دیتا که اصل مهم در تحلیلهای اقتصادی هست، بیشتر به تحلیلهای حسی ناشی از تجربه سالها فعالیت اقتصادی، تکیه بشه.
اما نکته جالبتر داستان این بود که سالها تحلیل اقتصادی ثابت کرده بود که اقتصاددانها نیز به دلیل عدم دسترسی بهموقع و کامل به اطلاعات، در اکثر مواقع قادر به پیشبینی آینده و جریانات اون نیستن؛ موضوعی که برای زنبیل هم دقیقا رخ داد؛ در شرایطی که تحلیل رقبای موجود در بازار نشاندهنده امکان رقابت و کسب سهم بازار بالا بود، به ناگاه تمامی معادلات به هم ریخته شد.
رقبای موجود در بازار با دریافت سرمایههای به شدت بالا وارد فاز جدیدی از فعالیت شده و رقبای جدیدی نیز از آن سوی مرزها به کشور وارد شده و با بودجههای بالا شروع به بازاریابی و تبلیغات کردن. زنبیلی که با امیدهای زیاد وارد بازار شده و در حال کسب تجربه بود، به یکباره خود را در میان رقبایی دید که اهداف و استراتژی های آنها با اهداف عادی کسب و کارها تفاوتهای زیادی داشت. رقبایی که صرفا با بودجههایی نجومی تنها به دنبال رشد میزان فروش و گسترش بازار خود بودند.
با مطرح شدن الگوهای جدید ارزشگذاری مبتنی بر میزان فروش و رشد سالانه آن و بدون توجه به ماهیت اصلی جریان کسب و کارهای اینترنتی که نیازمند خلق ایدههای جدید بودن، بازی فروشگاههای اینترنتی به یکباره عوض شد. در نظر گرفتن اینکه ارزش کسب و کار شما مضربی از میزان فروش شما خواهد بود، هر فرد عاقلی که به دنبال کسب سود (در کوتاهمدت) است را به سمت اتخاذ استراتژیهایی سوق میداد که صرفا بتونند فروش رو افزایش بدن. وقتی شما قادر باشید با یک تومن فروش بیشتر، ارزش برند خود رو یک تا دو تومن افزایش بدید، دیگه چه نیازی به خلق ایدههای جدید و نوآوری دارید؟ تو این شرایط هر فردی که کمی دو دو تا چهارتا بلد باشه، هیچ بودجهای جزء برای تبلیغات اختصاص نمیده؛ این مشکل زمانی حادتر میشد که بودجههای زیاد، حتی نیاز به اتخاذ استراتژی برای تبلیغات رو هم از بین میبرد و تنها کافی بود به مدیر مارکتینگ خود اعلام میکردید، که هر چه هست را فقط بگیر!
بودجههای مورد نیاز برای افزایش تبلیغات و جبران ناکارآمدیهایی که وجود داشت نیز از محل سرمایهگذاریهای جدیدی که با هدف کسب سودهای چند صد درصدی از ارزشگذاری برندها ایجاد شده بود، کماکان وارد فروشگاهها میشدن. برخی جریان فیلم سینمایی گرگ والاستریت و سهامی که به سرمایهگذاران عرضه میشد را به این دوران تشبیه میکردند که البته خود اونها باید مستندات خود را ارائه کنند. اما فارغ از صحت چنین ادعاهایی، اون چیزی که درعمل اتفاق افتاد، این بود که کسب و کارهای به اصطلاح پیشرو، هیچگونه دغدغه و نگرانی برای خرج کردن پولهای خود نداشتند و چهار نعل میتاختند.
اما عدم اعتقاد به پیروی از جریانات موجود که اصولی مانند نوآوری و خلاقیت یا بهرهوری بالا را نادیده میگرفت، منجر به کمرنگتر شدن جایگاه زنبیل در بین رقبا شد. در جایی که اصل اساسی بازار تمرکز بر مارکتینگ، رشد فروش و رشد ارزش (!) برند بود، زنبیل تمرکز خود را بر مشتری و محصول قرار داده بود و در میان ازدحام سایر کسب و کارها، بی صدا اما پیوسته در حال رشد و حرکت بود.
و به ناگاه جریانات بازار دچار تغییر گردید
در شرایطی که با امضای برجام پیشبینیها حاکی از ورود سرمایهگذاران خارجی به کشور و خریداری سهام شرکتهای استارت آپی با قیمتهای بالا بود، به ناگاه با خروج امریکا از برجام جریانات به کلی دچار تغییر و تحول شد. دیگه احتمال ورود سرمایهگذاران جدید که قادر به خرید سهام استارت آپهایی باشند که ارزشهای اونها به ظاهر میلیارد دلاری شده بود، وجود نداشت و سرمایهگذاران فعلی نیز تا حدی امیدهای خود را از دست رفته میدیدند. بنابراین جریانات نقدینگی که تا قبل از آن به راحتی در اختیار این دسته از کسب و کارها بود، دچار اختلال شد و مجموعههایی که رشد خود را بجای تمرکز بر مشتری و محصول، به تزریق نقدینگی وابسته کرده بودند به یکباره خود را در یک دریای طوفانی و گرفتار امواج سهمگین دیدند و ….
اما در همین شرایط سخت که خیلی ها دچار مشکل شدن، کشتی کوچک زنبیل که از ابتدا به درستی طراحی و ساخته شده بود و خود را آماده مقابله با طوفانهای سهمگین کرده بود، کماکان در حال درنوردیدن دریاهای طوفانی و حرکت به سمت شهر آرزوهای خود میباشد و توشه آن چیزی نیست جزء، ایده و نوآوری، برنامه و استراتژی، تعهد به اصول بنیادین شرکت، تمرکز بر محصول و مشتری و در نهایت تلاشهای شبانهروزی.
ثبت دیدگاه